دانلود مدیریت اسلامی
مدیریت اسلامی در این مقاله با طرح ضرورت توجه به مدیریت اسلامی در حکومتی اسلامی، مفاهیم و تعاریف مدیریت اسلامی از دیدگاه برخی از صاحبنظران و نویسندگان مورد اشاره قرار گرفته است و سپس به وجوه کلی تفاوت های مدیریت اسلامی و مدیریت غربی به صورت مختصر اشاره شده است از دیدگاه نگارنده، مدیریت اسلامی در سطحی بالاتر از مدیریت غربی به مسایل مدیریت و محور آن (انسان) توجه |
دسته بندی | مدیریت |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 20 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 24 |
“حمیدیزاده” نیز معتقد است که نظام مدیریت در تفکر اسلامی از اصول اعتقاد آن سرچشمه میگیرد و بنابراین، مدیریت بر یک مجموعه انسانی و در یک سازمان در راستای مدیریت جهان خلقت است و با این ویژگی، وی مدیریت را به عنوان یک بینش مطرح میکند ومدیر نیز عضوی از اعضای آفرینش است که باید همراه و هماهنگ با ضوابط و قوانین کلی آن باشد زیرا تشکیلاتی که به وی سپرده شده، هدفش در جهت نظم کلی جهان و برای پیشبرد فعالیت های بشری به منظور دستیابی به سطوح آرمانی است ( فصلنامه مطالعات مدیریت، شماره ۲۰، ص۲).
“عسگریان” مدیریت از دیدگاه اسلام را در مسیر نزدیکی به خداوند میداند. بدین معنی که در کلیه ی سطوح آن زهد و تقوی پیشه میشود، سعی در بخشش و ارشاد فزونی مییابد و جلب رضایت اکثریت بیشتر میشود (عسگریان، ۱۳۷۰، ص ۵۲).
“مشرف جوادی” معتقد است در مدیریت اسلام (اسلامی)، ابتدا محور رابطه با ا…. و حرکت به سوی او همراه با قادر مطلق دانستن وی و شهادت به یگانگی یعنی فقط یاری و کمک طلبیدن از او منظور است ( مشرف جوادی، ۱۳۷۸ ص۱۱).
«مدیریت در اسلام» بدون در نظر گرفتن اعتقاد به معاد و یا دنیای دیگر ناقص است. در واقع مطلب و مسایل مدیریت در اسلام، جدا از دنیای دیگر همان مدیریت غربی است ( مشرف جوادی، ۱۳۷۸، ص ج).
هنگامی که صحبت از مدیریت در اسلام میشود، ابتدا منظور اداره ی امور بهرهبرداری صحیح از نعمت های الهی بر اساس اعتقاد به جهانبینی توحیدی است. یعنی کلیه ی اعمال و رفتار انسان ها و یا مدیران باید بر مبنای جهانبینی توحیدی باشد و فلسفه توحیدی ایجاب میکند که اعمال یک مدیر، علاوه بر انطباق با جهانبینی توحیدی، با اصول و اهداف جامعه اسلامی نیز تطبیق داشته باشد (مشرف جوادی ۱۳۷۸، ص ۳).
سازمان امور اداری و استخدامی در مورد مدیریت اسلامی این تعریف را آورده است: « مدیریتی که زمینه ی رشد انسان به سوی ا… را فراهم نماید و مطابق کتاب و سنت و روش پیامبر (ص) و امامان معصوم وعلوم و فنون و تجارب بشری جهت رسیدن به اهداف یک نظام در ابعاد مختلف، همانند یک محور عمل کند، مدیریت اسلامی مینامیم. « مدیریت اسلامی، ۱۳۶۴).
حضرت آیه ا… مصباح یزدی نیز برای مدیریت اسلامی سه معنی و برداشت قایل می باشند: “… بررسی شیوه ی مدیران مسلمان در طول تاریخ امت اسلامی، تحلیل شیوهای مدیریت مسلمان و نشان دادن خصلتهایی است که از مسلمان بودن آنان نشأت گرفته است و معنای سوم این که مسایل مدیریت اسلامی را در منابع اسلامی (قرآن و سنت) مورد بررسی قرار دهیم و سیره ی مدیران معصوم (ع) را نیز به عنوان سنت عملی مورد توجه قرار دهیم “. (دیدگاههای اسلام درباره مدیریت، صص ۲۸-۲۷).
از دیدگاه “عسگریان “، مدیریت از دیدگاه اسلام که درجامعه اسلامی جریان مییابد در مسیر نزدیکی به ا… قرار دارد، بدین معنی که در کلیه ی سطوح آن زهد و تقوی پیشه میشود، سعی در بخشش و ارشاد فزونی مییابد و جلب رضایت اکثریت بیشتر میگردد (عسگریان، ۱۳۷۰، ص ۵۲).
“هاشمی رکاوند” نیز مدیریت در اسلام را در اصل بر مبنای کلامی و عقیدتی ملهم از قرآن و سنتنبی (ص) استوار میداند ( هاشمی رکاوند، ۱۳۷۹، ص ۷۶) از نظر ابراهیمی منظور از مدیریت اسلامی آن است که در عمل و اجر و هدف. عدالت اجتماعی را مد نظر قرار دهد و مقصود نهایی آن کسب رضایت خداوند باشد و خدمت به خلق را نوعی عبادت بداند و زندگی ومعیشت افراد در همین راستا تأمین شود (ابراهیمی ۱۳۷۵، ص ۲۸).
“تقوی دامغانی” بدون این که از مدیریت اسلامی تعریفی ارایه دهد در مورد چیستائی مدیریت توضیحی داده و به امانت بودن، تکلیف بودن و حق نبودن، خدمت بودن و مواردی از این قبیل اشاره کرده است و سپس به توضیح نقش مدیر در جوامع اسلامی پرداخته است(تقوی دامغانی، ۱۳۷۷).
“نبوی”، پس از ارایه تعاریفی از مدیریت در نظریههای غربی، مدیریت اسلامی را این چنین تعریف کرده است:
“مدیریت «هنر وعلم به کارگیری صحیح افراد و امکانات درجهت وصول اهداف سازمانی است، به نحوی که با موازین شرع مغایرت نداشته باشد”. (نبوی ۱۳۸۰، ص ۳۳)
“قبادی” نیز مدیریت اسلامی، یعنی آن بخش از «مدیریت» و فرآیند آنرا، که مستند به وحی الهی و منابع اسلامی باشد و وجه تمایز آن با دیگر مدیریت ها را در مبتنی بر وحی بودن، نبود نظام بهرهکشی انسان از انسان، مبتنی بودن بر ارزش های متعالی، مطلق و ثابت و استوار بودن برپایه ی تعالی، کرامت و شرافت انسانها میداند مدیریت اسلامی تعریف کرده است (قبادی، ۱۳۷۸،ریال ص ۱۲).
پ – وجوه کلی تفاوت مدیریت اسلامی و غیر اسلامی (غربی)
مروری کوتاه بر تعریف های ارایه شده در مورد مدیریت اسلامی نشان میدهد که نویسندگان، برداشت های متفاوت و در عین حال هم جهتی را در مورد آن داشتهاند. ولی همین برداشت ها نیز دامنه و محدودهای از مدیریت اسلامی را به دست میدهد. در واقع به نظر میرسد مدیریت اسلامی بر مبنای ارزشهای الهی اسلام، زمینه های تعالی انسان را فراهم میآورد. این امر چه در سطح جامعه (مدیریت و رهبری در جامعه اسلامی) و چه در سطح سازمان ( مدیریت و رهبری سازمانی) مصداق دارد، در عین حال ذکر این نکته نیز ضروری است که این امر مغایرتی با بهکارگیری اصولی که در مدیریت از نظر صاحب نظران غربی مورد قرار گرفته است، ندارد.
به نظر این جانب، مدیریت از دیدگاه صاحب نظران غربی، در واقع به کار بردن مجموعهای از تکنیک ها و روشهای ابزاری است تا مدیر و سازمان ( در سطح بالاتر، جامعه) را به اهداف تعیین شده برساند. این امر فی نفسه چندان بد و مذموم نیست.
در واقع هنگامی که بحث حفظ شان و مرتبت انسانها در سازمان و جامعه مطرح میشود و تعالی انسان ها و رشد آنها در مسیر الهی در اولویت اول قرار میگیرد و سازمان اسلامی ( کیا، ۱۳۷۷، ص ۱۲۵) جای انسان سازمانی را میگیرد، وجوه تفاوت دو دیدگاه به صورت عمده پدیدار میشود (این بحث جدا از نیت عمل، و نیز وظیفهگرا بودن مسلمان، مواردی که در دیدگاه الهی اسلام از مباحث مهم وتعیین کننده است مطرح میشود).
به عبارت دیگر، به نظر میرسد در دیدگاه صاحب نظران غربی که مدیریت و رهبری را تعریف کردهاند، انجام دادن کار و نیل به هدف رهبر و مدیر به وسیله ی انسان ها و سازمان مطرح است و در این راستا هنر و توانایی مدیر و رهبر در به کار گرفتن همه ی قابلیت های پیروان و کارکنان و چگونگی افزایش این توانایی در به کارگیری این قابلیت ها، جان کلام و نقطه ی اصلی توجه صاحب نظران غربی علوم مدیریت است.
در حالی که از نظر اسلام، چگونگی به کارگیری قابلیت های پیروان و نیل به هدف، نحوه ی اعتلاء و رشد معنوی کارکنان و ضرورت آنها به سوی خداوند نیز از اقلام تعیین کننده و مهم است که مقدم بر رسیدن به هدف است. در واقع در این رویکرد، مدیر و رهبر تنها در چارچوبی از محدودیت ها که ارزشهای الهی و اسلامی برای وی تعیین کردهاند، مجاز به ارایه دستور و رهنمود است.
مقایسه ی این دو رویکرد به نظر این جانب، نشان دهنده ی جایگاه برتر و کاملتر مدیریت اسلامی است که جدا از مقوله ی هدف، به چگونگی نیل به آن و نیز تعالی انسانهای سازمان نیز توجه میکند و این چیزی بیش از آن است که در مدیریت غربی مورد توجه قرار داشته و مورد نظر است.
مروری بر تحقیق های انجام شده در خصوص مدیریت و خاصه رهبری در جوامع غربی نشان میدهد که رویکردهای جدید رهبری و مدیریت به ارزشهای انسانی و اخلاقی توجه روزافزونی یافته و سهم آن را در افزایش اثربخشی، بیش از پیش مهم و تعیین کننده یافتهاند.
مواردی مانند صداقت و راستگویی، تعهد، وفاداری، تواضع، عدالت و مواردی از این قبیل که در دیدگاه اسلام مبانی اساسی در روابط رهبران و پیروان ( در هر سطح) به شمار رفته و از بدو ظهور اسلام، به وسیله پیامبر (ص) و سپس ائمه معصومین (ع) مورد توجه اکلید قرار گرفته و به شکل های گوناگون و متفاوت ( ولی با محتوای مشابه و در راستای هم) توصیه شدهاند و نیز رهنمودهای ولی فقیه در زمینه های متفاوت اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و… به تازگی مورد توجه صاحب نظران علوم مدیریت در غرب قرار گرفتهاند. به عبارت دیگر، به نظر راقم این اسطور، مدیریت غربی در حال نزدیک شدن به رویکرد اسلامی مدیریت است و این گزینش به دلیل اثربخشی واضح سبک های رهبری ومدیریتی که به مسایل انسانی و معنوی توجه میکنند، افزایش روزافزون یافته است. (شاهد این مدعا، تفاسیر مختلف ارائه شده از موضوعات روز ایران اسلامی در محافل و مجامع غربی است ).
از سوی دیگر در یک مرزبندی ( به نظر این جناب غیرواقعی) میان مدیریت از دیدگاه صاحب نظران غربی و مدیریت اسلامی، آنچه که به عنوان روش ها، تکنیک ها، وظایف مدیر و… در نظریههای غربی مطرح گردیده است، در مدیریت از منظر اسلام نیز مورد توجه قرار دارد، در واقع آن وجوه از جنبههای رفتاری، شخصیتی، ارزشی، آرمانی و آنچه که مورد توجه مدیریت در جوامع غربی نیست و یا کمتر مورد توجه قرار دارد در نظریههای مدیریت اسلامی مورد توجه بیشتری قرار دارد و این بدان معنی نیست که در مدیریت از نظر اسلام برنامهریزی، سازماندهی، هماهنگی، کنترل و… که از وظایف مدیریت محسوب میشود و رویکرد اسلامی مدیریت مورد توجه قرار ندارد.
مرروی سطحی به تاریخ صدر اسلام، جنگ ها، تلاش های برنامهریزی شده پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع) نشان میدهد که این مسایل مورد توجه قرار داشته است. همچنانکه در ایران، یونان، مصر،روم، چین باستان و سایر تمدن های کهن نیز مورد توجه بوده است و این که این موارد در اوایل این قرن مورد دستهبندی و سازماندهی مجدد قرار گرفتهاند به این معنی نیست که خاستگاه آنها هم منحصرا کشورهای غربی در قرن بیستم و بیستویکم هستند.
ابزار، قوانین اولیه، وظایف و… مدیر در هر جامعه و تمدن در چارچوبهای که تا حدود زیادی به هم نزدیک هستند قابل دستهبندی است و به هیچ تمدن و قومی منحصر نمیشود.
با توجه به موارد مذکور، به نظر نمیرسد مواردی از قبیل برنامهریزی، سازماندهی، کنترل و… که از وظایف مدیریت به شمار میرود و سایر اصول مورد توجه به مدیریت غربی، از نظر عملکرد و اجرا با آنچه که در مدیریت اسلامی به مورد اجرا گذشته میشود منافات داشته باشد، نکته اصلی در این است که در مدیریت اسلامی اقلامی دیگر نیز همسنگ وظایف مدیر و اصول مدیریت اهمیت داشته و در مواردی اولویت و جلوه بیشتری می یابد.
آنچه مسلم است این است که در مدیریت از دیدگاه اسلام، اخلاق و مسایل اخلاقی – ارزشی اهمیتی بیش از کسب هدف (تولید) دارند و به عبارت بهتر در اولویت بالاتری قرار گرفتهاند. این نکته، خاصه در شرایطی که توجه به مسایل اخلاقی و رعایت ارزش های انسانی که در نظریههای رفتارگرایان نیز مورد تأکید قرار گرفته و توجه به آن روندی صعودی یافته است، حائز اهمیت ویژهای است.
ت – پیش فرض های مدیریت اسلامی
نکته این که در این راستا، به دلیل تازه بودن و نو بودن منظری که از آن به انسان و فعالیت های آن در قالب سازمان توجه می شود، نیاز به ارائه ی نظریههای متناسب با این نگاه، به طور کامل جدی احساس میشود. در این راستا توجه به فروض زیر نیز ضروی است:
هر جامعهای به مدیریت نیاز دارد، این مدیریت میتواند از سطح اداره ی جامعه و رهبری آن تا سطح سازمان های دولتی و خصوصی بزرگ و کوچک در نوسان باشد.
جامعه اسلامی نیز مانند هر جامعه ی دیگر نیاز به مدیریت دارد. جامعه اسلامی جامعهای است که در آن ارزش های الهی، دینی و اخلاقی اسلام مورد توجه بوده و در مناسبات رسمی و غیررسمی رعایت میشود.
رویکرد اسلامی مدیریت در جامعه ی اسلامی با اخلاق، رفتار و ارزش های اسلامی آمیخته بوده و این ارزشها مدیریت اسلامی را تحت تأثیر قرار میدهد.
جامعه ی اسلامی نیاز به نوعی از مدیریت دارد که با ارزش های انسانی و دینی و مبانی اخلاقی آن پیوستگی داشته و آرمان های اسلامی را مورد توجه و عنایت قرار دهد.
مدیریت در جوامع غربی، به ارزش های انسانی در حد توجه به محصول مدیریت «سود، افزایش قدرت رقابت، کیفیت محصول، افزایش سهم بازار،…» عنایت دارد، در حالی که مدیریت با رویکرد اسلامی اعتلای ارزشها و تعالی انسانها را به عنوان هدف مورد توجه قرار میدهد. مرور مختصری بر آنچه که به عنوان پیش فرض های مدیریت اسلامی مورد اشاره قرار گرفته است. نافی آنچه که به عنوان تکنیک ها و روش ها مورد توجه مدیر (در هر جامعه و با هر رویکرد) قرار میگیرد نیست.
در هر حال بررسی تعریف های مورد اشاره نشان میدهد که:
۱- مدیریت اسلامی از دیدگاه محققین مبتنی بر مکتب اسلام بوده و به طور کامل تحت تأثیر آن قرار دارد به گونهای که رعایت شئونات اسلامی در این مدیریت اولین وظیفه مدیر محسوب میشود.
۲- در مدیریت اسلامی توجه به نظام ارزشی اسلام (اخلاق، تقوی، عدالت طلبی، خدمت و امانت بودن مدیریت و…) و حفظ آن اهمیت ویژهای داشته و در اولویت قرار دارد.
۳- وظیفه ی مدیر، در مدیریت اسلامی تنها افزایش تولید نیست و توجه به انسان به عنوان اشرف مخلوقات (که خداوند آسمانها و زمین را مسخر او کرده است) و تعالی وی در اولویت بالاتری از تولید قرار دارد.
۴- در مدیریت اسلامی مدیریت و هدایت انسانها به سوی کمال وظیفه اصلی قلمداد میشود.
۵- مدیریت در اسلام امانتی است که باید در نگهداری و رساندن آن به کسی که اهلیت آن را دارد دقت وافر به خرج داد. در واقع نمیتوان این مسئولیت را به هر کس سپرد.
۶- سازمان در مدیریت مجموعهای از انسانها است که از طریق هم افزایی توان آنها (که در مدیریت اسلامی در جهت رسیدن به کمال قرار دارند) در خدمت انسان قرار میگیرد. در این رهگذر در یک عرصه رفت و برگشت، افراد با کار جهت یافته خود سازمان را به نتایج دلخواه میرسانند و مجموعه سازمان (مدیریت وکارکنان) نیز از باتاب نتایج کار خود، هم از نظر معنوی و هم از نظر مادی بهرهمند میشوند.
۷- در مدیریت اسلامی، مدیر به عنوان الگو و اسوه مطرح است و بر همین مبنا نیز باید رفتار خود را تنظیم نماید.
مرور مختصری بر آنچه که به عنوان پیش فرض های مدیریت اسلامی مورد اشاره قرار گرفته است. نافی آنچه که به عنوان تکنیک ها و روش ها مورد توجه مدیر ( در هر جامعه و با هر رویکرد) قرار میگیرد نیست.
ث- موانع فراروی مدیریت اسلامی در جامعه
گفتیم که جوامع مسلمان به داشتن نوعی از مدیریت نیازمند هستند که با ارزش ها، آرمان ها، اعتقادات، مبانی دینی و اخلاقی آنها سنخیت و پیوستگی داشته باشند. با توجه به این که مدیریت اسلامی، در واقع رویکردی نو و تازه از مدیریت در جامعه است. به نظر میرسد مانند هر پدیده ی نو و تازه در جامعه برای رواج یافتن با موانعی رو در رو باشد. از جمله این موانع میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- سیطره و نفوذ رویکرد غربی در جامعه، خود باختگی دانشمندان، دانشجویان در برابر رویکرد مدیریت غربی در حدی که به رویکرد اسلامی مدیریت اجازه ی رشد نمیدهد.
با توجه به این که نظریههای مربوط به مدیریت با تلاش های” تیلور” و متقدمان پس از وی در جوامع غربی به صورت مدون ارایه گردیده و در هر تلاش جدید شاخ و برگ بیشتری یافت، به نظر میرسد صاحبنظران و اندیشمندان کشورهای در حال توسعه تحت سیطره و نفوذ این امر قرار گرفتهاند. هر چند ذکر این نکته نیز ضروری است که اصولا نظریههای جدید ارایه شده در خصوص مدیریت، در جوامع غربی همواره محمل اجرایی بیشتری یافته و در سازمان های غربی مورد آزمون تجربی قرار میگرفته است. این امر همواره موجب پیشتازی و سبقت جوامع غربی و سازمان های آنها بوده است و در هر حال در پیشرفت نظریههای مدیریت مهمترین سهم را از آنها کرده است.
این امر موجب شده است که در جوامع جهان سوم و از جمله ایران نیز در برابر نظریههای مدیریت ( که عمدتا از غرب برخاستهاند، ولی ریشه جهانی و فرامنطقهای دارند)، نوعی شیفتگی و خود باختگی به وجود آمده و حتی دامن زده شود، این امر محدودیت زیادی را برای نظریههای جدید و رویکردهای مدیریتی ازجمله مدیریت اسلامی ایجاد کرده است.
۲- عدم اشنایی مدیران و مردم با قابلیت های مدیریت اسلامی و بیاعتقادی به کاربردی کردن آن
در کنار شیفتگی بخش عمدهای از صاحبنظران زمینههای مدیریت در جوامعی مانند ایران به مکاتب مدیریت غربی، مدیریت اسلامی نیز در جامعه ایران اسلامی تا حدود زیادی مجهور و ناآشنا و غریب مانده است و این امر موجب شده است که چیرگی نظریههای مدیریت غربی، گستردگی و عمق بیشتری بیابد. این امر علیرغم وجود منابع غنی و پشتوانه قابل توجه نظری در مورد مدیریت در جامعه اسلامی است که به یمن سال های پر بار صدر اسلام و سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری مدبرانه ی امام راحل (ره) به منصفه ظهور رسیده است.
۳- عدم ایجاد تمایز میان تکنیک های مدیریتی و رویکردهای انسانی در مدیریت (مدیریت غربی تکنیک های مدیریتی است که تا حدود زیادی قابلیت اجرا در مدیریت اسلامی را نیز دارد)
در این مورد همانگونه که به صورت مختصر ذکر گردید، برخی از مدیریت که به طور عمده به فنون و تکنیک های مدیریت بر میگردد در هر رویکرد اسلامی و غربی مدیریت مشترک میتواند باشد، این امر، از دید صاحب نظران رویکرد اسلامی مدیریت مغفول مانده است. در واقع مدیریت اسلامی نیز به شیوههای مختلف و متفاوت مدیریت نیازمند است. در این میان، آنچه موجب تفاوت ماهیت این دو رویکرد میشود، هدف از مدیریت و چگونگی استفاده از ابزارهای مدیریتی و نیت از مدیریت است. در واقع در مدیریت اسلامی، هدف از مدیریت رشد و اعتلای انسانها ( و سپس سازمان) و بالندگی انسانها در مسیر الی ا… است و مدیر در این میان نقش رهبر و مراد و معشوق را بر عهده دارد که به یمن ارادت ناشی از ایمان، عشق و شیفتگی کارکنان و پیروان و مدیریت بر قلب، (دلشاد تهرانی، ۱۳۷۲) قادر به استفاده از قابلیت های نهفته در وجود کارکنان است.
مطالعات اخیر در مورد مدیریت، نیاز مدیریت غربی به ارزش های انسانی در نظریههای جدید را نشان میدهد و از این نظر نوعی همگرایی میان دو رویکرد اسلامی وغربی مدیریت در حال پیدایش است که به اخلاق، ارزشها روابط انسانی و معنوی میان انسانها توجه خاص نشان میدهد؛ نکتهای که به تازگی مورد توجه غرب واقع شده است، از دیر باز مورد توجه اسلام بوده و به شکل های متفاوت و به کرات مورد سفارش و توصیه قرار گرفته است.
۴- نبود تعریف ومعیار و محدوده مشخصی از مدیریت اسلامی
مشکل و مانع دیگر در رویکرد اسلامی مدیریت، محدودیت شدید مطالعات مبتنی بر شیوههای بررسی علمی در حوزه مدیریت اسلامی، خاصه مدیریت در سازمانها است. اسلام به اقتضای داعیه ی اصلی خود در ایجاد حکومت، مدیریت را درسطح جامعه مورد توجه قرار داده است و در این میان جای بررسی هایی که سطح مدیریت را تا حد سازمان کشانده و از دیدگاه سازمانی به این مقوله توجه کنند، کاملا خالی است.